سرگیجه در هنگکنگ
رومن ژاکه-لاگرز، عکاس فرانسوی، در سال ۲۰۰۹ به هنگکنگ نقل مکان کرد و خیلی سریع مجذوب سرعت پرشتاب زندگی و معماری سر به فلک کشیده این شهر شد. او از آن زمان تاکنون، زندگی پُرتپش، انبوه جزئیات، و تضادهای بصری خیرهکننده این کلانشهر فشرده را مستند کرده است.
در ابتدا، آنچه نگاه ژاکه-لاگرز را به خود جلب کرد، خودِ معماری بود؛ و حاصل آن، مجموعهای تحسینبرانگیز شد که نمایی خیرهکننده از شهری را نشان میداد که افقش نه در پهنه زمین، بلکه در ارتفاع آسمان شکل گرفته است. اما خیلی زود، توجه او از ساختمانها به مردم معطوف شد؛ به هزاران زندگی جاری در دل شهری زنده، پرجنبوجوش، و همیشه در حرکت.
او میگوید: «بیشتر از هر چیز، عاشق صحنههایی هستم که از نظر بصری غنیاند؛ پُر از جزئیات، با یک عنصر زنده متمایز که از دل آنها بیرون میزند: یک درخت، یک انسان، یا یک پرنده. معمولاً زیاد در محلههایی که دوست دارم پرسه میزنم، و وقتی ساختمانی یا چشماندازی نظرم را جلب میکند، صبر میکنم ببینم آیا چیزی پیدا میشود که به آن صحنه جان ببخشد یا نه.»
شکار لحظههای زودگذر؛ شاعرانگی زندگی روزمره
او میگوید:
«در عکاسی از آدمها و پرندهها در دل شهر، برای من لذتبخشترین بخش، ثبت آن حالتهایی است که تنها کسری از ثانیه دوام دارند، اما تمام زندگی، حس و حال صحنه را در خود دارند. چون این لحظهها تحت کنترل ما نیستند، وقتی که بتوانم چنین صحنهای را ثبت کنم، حس میکنم چیزی جادویی رخ داده است. فکر میکنم چنین لحظههایی، جهان را به شعر نزدیک میکنند.»
وقتی تمرکز ژاکه-لاگرز از بناها به زندگی جاری در دل شهر معطوف شد، سبک او نیز دگرگون شد: او دیگر به پرترههای بسته و چهرهمحور علاقهای نداشت، بلکه بهسوی نوعی از پرترهنگاری محیطی گرایش پیدا کرد؛ تصاویری که در آنها سوژه، کوچک و فروتن، در دل ترکیبی عظیم جای گرفته است؛ گویی بخشی طبیعی و ناگسستنی از خود شهر است.
از میان تمام نقاط هنگکنگ، جایی که همچنان آتش علاقهاش به عکاسی را شعلهور نگه میدارد، منطقه کولون است؛ محلهای قدیمی که از نگاه او سرشار از رنگ، انرژی و رد پای زمان است.
و این «رد پای زمان» یا همان پتینه، در عکسهای او بهزیبایی نمایان است: هماهنگیای آشفته از رنگها، هر ساختمان با رنگی متفاوت و متضاد، لایههای رنگ که طی سالیان ترک خورده و پوستهپوسته شدهاند، پنجرههایی که زندگی را فاش میکنند، و طنابهای رختی که لباسهای شسته را در آفتاب خشک میکنند-همه اینها نشانههاییاند از حیات پنهانشده در دل دیوارهای کهنه؛ روایتی بصری از زیستن در فضایی فشرده اما زنده، فرسوده اما پرشور.
دیدن با گوش؛ وقتی صداها راه را به تصویر نشان میدهند
ژاکه-لاگرز میگوید:
«پیش از شروع این مجموعه، زیاد در شهر قدم میزدم و برای تمرکز روی آنچه میدیدم، همیشه هدفون در گوشم بود. اما برای پیدا کردن این کارگران، فقط دیدن کافی نبود. میزان جزئیاتی که هنگام راهرفتن اطرافت را احاطه میکند، آنقدر زیاد است که نگاه بهتنهایی از پس آن برنمیآید. بارها پیش آمد که کارگری را که روی نمای ساختمانی مشغول کار بود با چشمم نمیدیدم. برای پیدا کردنشان مجبور شدم گوشم را هم به کار بگیرم؛ به صداهایی که از جابهجایی تیرکهای بامبو یا سوراخکردن دیوارها درمیآمد. این صداها مرا بهسوی آنها هدایت میکردند.»
وقتی شهر خودش داستان را تعریف میکند
نقطه آغاز پروژههای عکاسی او، همیشه با کشف و جستوجوی در دل شهر گره خورده است. امری که برای مثال در کار مایکل شینبلام میبینیم. او هیچوقت با ایدهای از پیش تعیینشده یا طرحی دقیق بیرون نمیرود. هدفش این نیست که داستانی را به شهر تحمیل کند، بلکه میگذارد خیابانها، ساختمانها و مردم، روایت خود را به او نشان دهند. برای او، یک پیادهروی ساده میتواند جرقه یک مجموعه جدید باشد.
تلفیق شهود و تکنیک؛ ثبت جهان پیش از قضاوت آن
این رویکرد شهودی، به او اجازه میدهد تا در لحظه زندگی کند، اما در عین حال ترکیببندیهایش را آگاهانه و با وسواس انجام دهد. او گرچه قواعد کلاسیکی مانند «قانون یکسوم» را در ذهن دارد، اما هنگام عکاسی معمولاً کادر را عامدانه بازتر میگیرد. چرا؟ چون نمیخواهد تصمیمهای مهم بصری را شتابزده و در قاب محدود منظرهیاب یا نمایشگر دوربین بگیرد. ترجیح میدهد بعدتر، پشت نمایشگر بزرگ کامپیوتر، با ذهنی باز و چشمی دقیق، ترکیب نهایی را انتخاب کند. این شیوه، هم به او آزادی بیشتری در خلاقیت میدهد و هم به ثبت لحظههایی صادقانه و زنده میانجامد.
بازآفرینی تصویر؛ از لحظه ثبت تا هنرِ انتخاب
رومن ژاکه-لاگرز میگوید:
«پیشرفت چشمگیر دوربینهای دیجیتال در دهههای اخیر بدون تردید یکی از عوامل مهمی بوده که امکان خلق تمام آثارم را برایم فراهم کرده است. من با دوربین Sony a7R IV و مجموعهای از لنزهای پرایم مثل لنز فوجیفیلم ۵۵ میلیمتر، لنز ماکروی سونی ۹۰ میلیمتر، لنز فوجیفیلم ۱۲۰ میلیمتر و لنز کانن ۳۰۰ میلیمتر عکاسی میکنم. این لنزها را بهخاطر وضوح فوقالعاده و ثبت جزئیات دقیق از مرکز تا گوشههای تصویر دوست دارم. وقتی این کیفیت با رزولوشن بسیار بالای دوربینهای جدید سونی ترکیب میشود، آزادی عمل زیادی برای کراپکردن به من میدهد؛ طوری که بتوانم بعداً بهترین ترکیببندی ممکن را از دل عکس بیرون بکشم.
دیدگاه عکاس بزرگ، فن هو، درباره برش تصویر همیشه برایمان الهامبخش بوده. او جملهای دارد به این مضمون: «عکاسی دوبار جان میگیرد: بار اول زمانیکه شاتر را فشار میدهید، و بار دوم زمانیکه عکس را برش میزنید.»
نگاهی شاعرانه به حیات در دل شهر
جدیدترین مجموعه ژاکه-لاگرز با عنوان Echoing Above (پژواک از بالا) دقیقاً بر پایه همین نگاه شکل گرفته است: ثبت لحظههای طبیعی، زنده و پیشبینیناپذیر در دل شهر، با کادربندیهایی آزاد و نفسدار که به او اجازه میدهند بعدها و با دقت، تجربه نهایی بیننده را در مرحله تدوین تصویر شکل دهد.
پژواک از بالا؛ تولد یک پروژه از دل نگاه شهودی
رومن ژاکه-لاگرز میگوید:
«بیش از هر چیز به تازهترین پروژهام، Echoing Above، افتخار میکنم. این مجموعه را با عکاسی از درختهایی آغاز کردم که بیمحابا و بیقاعده، از دل ساختمانهای مسکونی در قلب شهر رشد کرده بودند. وقتی برای یافتن این درختها به بالا نگاه میکردم، چشمم به کارگرانی افتاد که در حال برپایی داربستها بودند. و در جستوجوی آنها، ناگهان متوجه شدم که چه تعداد پرنده در ارتفاعات شهر زندگی میکنند.
این روند کشف و تمرکز، کاملاً شهودی و خودانگیخته بود. حرکتی تدریجی از درخت به انسان، و از انسان به پرنده. به همین دلیل هم کتاب عکسم را بهصورت یک سهگانه طراحی کردم که همین سیر طبیعی و درونی نگاه را دنبال میکند.
این نخستین بار بود که کتابم را بهصورت مستقل و بدون واسطه منتشر کردم، و این یعنی کنترل کامل بر تمام مراحل کار: از انتخاب و ویرایش عکسها گرفته تا طراحی، چاپ و عرضه. این فرآیند برایم بسیار لذتبخش بود. از نتیجه نهایی کاملاً راضیام، و دیدن واکنش مخاطبان هنگام ورقزدن کتاب واقعاً برایم ارزشمند و دلگرمکننده است.»
از شهر تا آسمان
مجموعه Echoing Above از تاریخ ۱۰ تا ۲۵ مه در نگارخانه Blue Lotus واقع در هنگکنگ به نمایش گذاشته خواهد شد. این نمایشگاه همزمان با جشنواره هنری French May برگزار میشود: یکی از بزرگترین رویدادهای فرهنگی آسیا که هر سال به ابتکار «انجمن فرهنگی فرانسه-هنگکنگ» برگزار میشود و هدف آن ترویج و معرفی هنر و فرهنگ فرانسوی در این منطقه است.
این پروژه یک سهگانه است که عناصری از طبیعت را که بیشترین الهام را برای او داشتهاند در بستری شهری به تصویر میکشد: درختان، کارگران و پرندگان. ژاکه-لاگرز این سوژهها را از دل خیابانهای هنگکنگ بیرون میکشد، جایی که طبیعت هنوز در لابهلای بتن و آهن، زنده است و پژواکش از فراز شهر شنیده میشود.
بازگشت به زادگاه؛ رومن ژاکه-لاگرز و آرزوی ثبت دوباره پاریس
پیوند درونی او با زادگاهش، فرانسه، هیچگاه گسسته نشده است. پس از شانزده سال عکاسی و مستندسازی زندگی در هنگکنگ، رومن ژاکه-لاگرز اکنون خود را آماده بازگشت به ریشههایش میداند.
او میگوید:
«دوست دارم مجموعه تازهای خلق کنم که دیگر درباره هنگکنگ نباشد، چون به اندازه کافی این شهر را دیدهام و ثبت کردهام. من اهل پاریس هستم و بیست سال اول زندگیام را در آنجا گذراندهام. امیدوارم در آینده بتوانم مجموعه تازهای از عکسها را در همین شهری بسازم که در آن به دنیا آمدهام. این بزرگترین آرزوی من برای آینده است.»
این تمایل به بازگشت، صرفاً یک تصمیم هنری نیست؛ نوعی بازگشت به خاطره، هویت و خاک آشناست. حالا که سالها تجربه، نگاه او را صیقل داده و زبان بصریاش را غنی کرده، بازگشت به پاریس برایش فرصتی است تا با نگاهی تازه، شهر کودکیاش را از نو کشف و بازتعریف کند، نه فقط با چشم یک ساکن، بلکه با چشمی تربیتیافته، جستوجوگر، و عاشق تصویر.