عکاسی حرفهای با Ken Rockwell
در این پست با نکاتی از زبان عکاسی باتجربه، مشهور و البته از نگاه بسیاری منفور در مورد عکاسی حرفهای روبرو هستید. آقای کن راکول، بیش از هزاران مقاله در حیطه عکاسی و نقد و بررسی تجهیزات تصویربرداری تألیف کرده است، اما به نظر ایشان متنی که روبروی شما است، مهمترین نوشته او است.
عکاسی برای بسیاری که با این فن آشنا نیستند و توانایی خاصی در این هنر ندارند، کار بسیار آسانی است؛ تنها کافی است دوربین عکاسی خود را در حالت خودکار قرار دهید و عکاسی کنید.
نمیتوان یک نقاشی خوب کشید، مگر اینکه در این حیطه دانش و تجربه کافی وجود داشته باشد و مسیر یادگیری نقاشی با آموختن ساختار تصویر شروع میشود.
همه میتوانند عکاسی کنند. در دورههای آموزشی رسمی در حیطه عکاسی بهندرت به موضوع ساختار تصویر پرداخته میشود. در دورههای آموزشی عکاسی، بیشتر به مسائل فنی پرداخته میشود که با توجه به این موضوع که دوربینهای امروزی میتوانند بسیاری از مراحل فنی را بهصورت خودکار انجام دهند؛ اختصاص زمانی طولانی برای یادگیری این مسائل به نظر آقای کن راکول، اتلاف زمان است.
حتی بسیاری از عکاسهای حرفهای، آگاهی چندانی در باب ساختار تصویر ندارند که همین موضوع باعث شده که بسیاری بااینکه عنوان یک عکاس حرفهای را یدک میکشند، عکسهای خوبی در کارنامه خود نداشته باشند. بهاینترتیب فقدان دانش در حیطه ساختار تصویر دلیل اصلی کمیاب بودن عکس خوب است.
شاید لحن این مقاله یا به بیان دقیقتر لحن آقای کن راکول تند و انتقادی باشد، اما شرح توضیحات اولیه در حیطه ساختار تصویر در آن نهفته است؛ مقدماتی که رعایت آنها، شرط جلبتوجه برای بیننده عکسها است. در صورت تجهیز خود با این اطلاعات، توانایی جلب رضایت بیننده را خواهید داشت، شانس شما برای برنده شدن عکسهایتان در مسابقات عکاسی افزایش خواهد یافت و عکسهای شما تبدیل به بهترین انتخاب سردبیرها خواهند شد.
اصول اولیه عکاسی حرفهای
تمام عکسها نیازمند اصولی اولیه هستند که در صورت عدم رعایت این اصول تبدیل به عکسی خستهکننده خواهند شد. تصاویری که ثبت میکنیم، نیازمند نظم خاصی در ترکیببندی است. ایجاد این نظم خاص در ترکیببندی باعث میشود که عکسی که ثبت کردهاید بتواند از فاصلهای دور، نگاه بینندگان را به سمت خود جذب کند.
اگر یک عکس نتواند توجه بیننده را به سمت خود جلب کند، جزئیات آن، با هر کیفیتی، به چشم نخواهد آمد. بهطورکلی، اگر یک فریم عکس، روایت خاصی در خود نداشته باشد، جزئیات آن هیچ اهمیتی نخواهد داشت. عکسی که در بالا شاهد آن هستید، برنده بسیاری از جوایز شده و توسط بسیاری از منتقدان بهعنوان یکی از بهترین عکسها معرفیشده است. دلیل موفقیت این عکس در ساختار قدرتمند آن است. اما این ساختار قدرتمند، دقیقاً چیست؟ طیف رنگ گسترده، اشکال و کنتراست آنها میان روشنایی و تاریکی، اصلیترین بخشهای ساختار بصری این عکس هستند، اهمیت جزئیات تصویر بعد از موارد مذکور است.
در تصویری که در بالا شاهد آن هستید، سوژهای قرمزرنگ و الماسی شکلی در مرکز عکس قرارگرفته که با رنگهای آبی و خاکستری در پسزمینه، احاطهشده است. مستطیل بزرگ و قرمزرنگ در این عکس، فضای مثبت و تمام فضای آبی و خاکستری، فضای منفی عکس هستند. وقتی به این عکس نگاه میکنید، رنگ قرمز احساس جهش به سمت شمارا به همراه دارد.
عکس بالا همراه با یک لنز الترا-واید ثبت شده است. یکی از مشخصههای عکسهای ثبت شده به همراه لنزهای الترا-واید، تاریک شدن گوشههای کادر تصاویر است. این موضوع باعث روشنتر دیده شدن و تأکید بر مرکز عکس میشود. تأکید بر مرکز تصویر در اثر استفاده از لنز الترا-واید و وجود رنگ قرمز در مرکز کادر، باعث شده این عکس حتی از فاصله بسیار دور توجه بینندگان را به خود جلب کند و درصورتیکه عکسی بتواند نظر بینندگان را جلب کند، دیگر هیچچیز اهمیت ندارد.
عکس فوق همراه با یک دوربین فیلمی ۵×۴ اینچی ثبت شده است. به همین دلیل تمام جزئیات این عکس با وضوح بالایی برای بیننده، مشهود است. اما اگر این عکس فاقد ساختار قدرتمند یادشده بود، جزئیات پر وضوح آن، نمیتوانست نظر بینندگان را جلب کند و افراد بهآسانی از روبروی آن در گالری میگذشتند.
در عکاسی حرفهای سوژه، موضوع اصلی نیست
اینجا راز دیگری برایتان برملا شده است. یک عکس هنری، بههیچوجه حول سوژه ثبت نمیشود. عکاسی هنری یعنی ساختار زیبا. سوژههای موجود در یک عکس هنری خوب، دلیل ثبت آن عکس نیستند، بلکه وجود آنها در فریم تنها برای تقویت ساختار بصری آن عکس با اشکال و رنگهای آنها است. اگر بتوانید در هنگام ثبت عکسها یک ساختار بصری قدرتمند و چشمنواز ایجاد کنید، این موضوع که روبروی دوربین شما یک درب است یا یک کشتی اقیانوسپیما، اهمیت چندانی در جذابیت عکس شما نخواهد داشت.
هنگام عکاسی این موضوع که سوژهای که در کادر شما حضور دارد در دنیای واقعی چه شکلی دارد، مهم نیست. نحوه قرارگیری آن سوژه یا سوژهها در کنار سایر عناصر موجود در عکس و به وجود آمدن ساختاری قدرتمند، اهمیت دارد. موضوع گیرایی عکس از فاصله دور، موضوع بسیار مهمی است؛ پس در خاطر داشته باشید که سوژه موجود در یک کادر، هنگامیکه از فاصلهای دور به آن نگاه میشود، چندان واضح نیست. اما ساختار بصری عکسی که ثبت میکنید از مسافت دور نیز میتواند جاذبه یا دافعه داشته باشد.
ترکیببندی
هنگام تنظیم کادر خود در عکاسی، جزئیات را در نظر نگیرید. مطمئن شوید که تنها چیزهایی که تأثیر مستقیمی در عکس شما دارند در تصمیم شما برای تنظیم کادر دخالت میکنند. خطوط اصلی و طولانی موجود در کادر شما، بیشترین اهمیت را دارند. توصیه میکنیم که هنگامیکه برای تنظیم کادر از منظرهیاب دوربین خود در حال مشاهده تصویر روبروی دوربین هستید، با چشم نیمهباز به کادر خود نگاه کنید، با این کار جزئیات تصویر را نادیده میگیرید و تنها کلیات و خطوط اصلی را میبینید.
هنگام کادربندی، تنها خطوط قوی و اصلی اهمیت دارند. عکس، نقاشی نیست و جزئیات راه خود را در ادامه پیدا میکنند، اما خطوط اصلی منتظر قدرت رهبری شما هنگام ترکیببندی هستند.
هیچچیزی در فریم، نباید برایتان چیزی که در حقیقت است، باشد. برای مثال ممکن است بینندههای عکسی که ثبت کردهاید، متوجه یک جفت کفش زرد رنگ در گوشه کادر شوند، اما کفش برای عکاس در هنگام کادربندی نباید کفش باشد، بلکه باید بهعنوان یک لکه رنگ در گوشه کادر در نظر گرفته شود.
هنگام ترکیببندی، سوژه را فراموش کنید و به تمام اشیا و سوژههای موجود در کادر بهعنوان عنصری که قرار است در ترکیببندی ایفای نقش کند، نگاه کنید. دوربین خود را به جهات مختلفی نشانه روید. به سمت بالا، پایین، چپ و راست کادر خود را متمایل کنید و کلیت آن را بررسی کنید.
در صورت یادگیری و رعایت نکاتی که تا به اینجا به آنها اشاره کردیم، نکاتی که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت، اهمیت خواهند داشت.
خط دید
چشمان ما پیش از هر چیز به سمت روشنترین، پرکنتراستترین یا رنگیترین قسمت عکس جذب میشود. بعد از جلبتوجه به قسمتی با این خصوصیات، چشمان ما در اطراف آن قسمت به دنبال چیزهای دیدنی دیگر میگردند. در خاطر داشته باشید که بعد از جلبتوجه بیننده باید بتوانید نگاه او را بر روی عکسی که ثبت کردهاید، نگه دارید.
گوشههای کادرتان را از جزئیات خالی کنید و مطمئن شوید چیز مهمی توسط مرز کادر شما قطع نشده است. شاید برایتان سؤالی ایجاد شود که مثلاً چطور کوهها را چطور جابجا کنیم؟ بهآسانی! کافی است زاویه یا مکان قرارگیری دوربین خود را تغییر دهید. اگر وقت برای انتخاب نقطه دید دلخواه خود اختصاص ندهید، ثبت تعداد زیادی عکس، هدر دادن زمان خواهد بود. شاید بهطور اتفاقی بعضی از عکسها خوب از آب دربیایند، اما یادگیری مهارت ثبت عکس عالی، همیشه دست آوردی ارزشمندتر است.
تاریک شدن گوشههای فریم، باعث جلوگیری از جستجوی مخاطب در گوشههای کادر و معطوف شدن بیشتر توجه او به فریم بهصورت کلی میشود. نقاشها نیز از این نکته پیروی میکنند، به نقاشیها نگاه کنید و خواهید دید که در آنها نیز معمولاً محدودیت اندازه بوم نقاشی باعث بریده شدن سوژه یا جسمی دارای اهمیت، نمیشود.
تکنیک Burning و Dudging در مرحله ویرایش
مهمترین قسمت در مرحله ویرایش تصاویر بعد از کراپ کردن، تاریک یا روشن کردن ناحیههای دلخواه در کادر شما است. در این مرحله، ناحیههایی که میخواهیم توجه بیشتری جلب کنند، روشنتر و ناحیههایی که اهمیت چندانی ندارند را تاریکتر میکنیم.
اما چطور گوشههای تصویر را بهگونهای که باعث جلبتوجه بیشتر به فریم شود، تاریک کنیم؟ همانطور که در اوایل متن به این موضوع اشاره کردیم، استفاده از لنز الترا واید باعث تاریک شدن گوشههای تصویر میشود. بهاینترتیب، برای تاریک کردن گوشههای کادر، هم در هنگام عکاسی و هم در هنگام ویرایش عکس یا ظهور آن، میتوان اقدامات لازم را انجام داد. عکاس منظره معروف، آقای انسل آدامز به این تکنیک «edge burning» به معنای سوزاندن گوشههای تصویر، میگفته.
در هنگام اجرای این تکنیک بر روی عکسهای خود، لطافت به خرج دهید، اگر گوشههای تصویر شما با شدت زیادی، سیاه شوند؛ عکس شما ممکن است تبدیل به یک فریم کاملاً بیارزش شود؛ پس در هنگام اجرای این تکنیک، باظرافت عمل کنید.
عوامل حواسپرت کننده
عکاسی از جوانبی شبیه به نویسندگی است. در نوشتن اگر بتوانیم با تعداد کلمات کمتر، پیام خود را بهصورت کامل بیان کنیم؛ نوشته غنیتری خواهیم داشت. در عکاسی حرفهای نیز حذف هر آنچه خدمتی به ترکیب اصلی نمیکند، اقدامی در جهت بهبود عکس است.
بهبیاندیگر، جزئیاتی که ارزشی به ساختار بصری تصویر اضافه نمیکنند، تصویر شما را مخدوش خواهند کرد. به درختی که در قسمت سمت چپ تصویر بالا وجود دارد، نگاه کنید. آقای کن راکول به گفته خودش، چنین قسمتهای مزاحمی را معمولاً در کراپ از عکس جدا میکند. وجود چیزهای اینچنینی در عکس، باعث حواسپرتی مخاطب و جذب نگاه او به سمتشان میشود.
پانچلاین (قسمت اصلی عکس)
بهترین عکسها دارای پانچلاین هستند. کمتر کسی میل به شنیدن یک جک یا دیدن فیلمی با پایانی بیمفهوم دارد. پانچلاین چیزی است که بعد از نگاه کردن به عکس، متوجه آن میشویم. نیازی به پنهان بودن پانچلاین نیست، پانچلاین میتواند بهسادگی یک صف از سربازان که در انتهای آنها فردی لباس متفاوتی پوشیده، باشد.
پانچلاین دوم
اکثر علاقهمندان به عکاسی تجربه کاشتن دوربین روبروی یک درب رنگارنگ و انتظار برای رد شدن فردی جالب را داشتهاند. همچنین بسیاری از افرادی که دوربین دارند در خیابان به عکاسی از کالسکه یا فردی در حال عبور پرداختهاند. مثالهایی که در اینجا ذکر شد، سناریوهایی با پانچلاینهای کوچک هستند.
ثبت عکسی با یک پانچلاین، همانند قطاری که در انتهای آن فردی از پنجره به بیرون نگاه میکند، ساده است. اما پانچلاین دوم میتواند شور و گیرایی بیشتری در عکس ایجاد کند. پانچلاین دوم هنگامی به وجود میآید که چیزی در کادر شما به چیز دیگری عکسالعمل نشان داده است.
ژست
واژه ژست (Gesture) در زبان انگلیسی به معنای حالت و موقعیت دستها است. اما در یک عکس، ژست میتواند به معنای موقعیت اشیای بیجان باشد.
ژست همچنین به معنای حضور یک فرد در عکس است که در واکنش به چیزی دیگر، حالتی خاص در چهره خود دارد. بهعنوانمثال برای یکی از خصوصیتهای یک عکس خوب، میتوان به این موضوع اشاره کرد که بیننده چیزی غیرطبیعی در عکس میبیند و بعدازآن متوجه میشود که فردی در مواجهه با آن چیز غیرطبیعی، واکنش نشان داده است. در این مثال، هم به ژست پرداخته شده و هم عکس دارای پانچلاین است.
ژست در اشیا بیجان نیز وجود دارد. میتوان ترکیبی از چیزها را که همانند دستها و چهره حامل پیامی است را در عکسها گنجاند. انیمیشنسازها میدانند که حالت دست و ابروها میتوانند گویای همهچیز باشند. اگر المانهای موجود در ترکیببندیهای شما گویای پیامی باشند، عکسهای شما نیز بیانگر همان احساسات خواهند بود.
رنگ
کتابهای بسیاری در باب رنگ تألیف شدهاند. به کتابخانه خود یا یک کتابخانه هنری رجوع کنید و کتابهای با موضوعیت رنگ را مطالعه کنید. رنگهای گرم (مانند قرمز، نارنجی و زرد) خواص خودشان را دارند، رفتار این رنگها بهگونهای است که انگار به سمت بیننده حرکت میکنند و نظر او را قبل از سایر رنگها، جلب میکنند. در سوی دیگر، رنگهای سرد (مانند طیف آبیها، سبزها و بنفشها) بعد از رنگهای گرم، نگاه بیننده را جذب میکنند.
شناخت خواص رنگهای سرد و گرم در عکاسی حرفهای، حائز اهمیت است؛ تنها کافی است یک جسمی که رنگ گرم دارد را روبروی پسزمینهای با رنگ سرد قرار دهید، عکسی که در اول متن، شاهد آن هستید نیز از این قانون پیروی کرده است.
همانطور که در موسیقی قوانین خاصی بهعنوان هارمونی وجود دارد، هارمونی در رنگها نیز حکمفرما است. برای تحلیل رنگها و هارمونی میان آنها، بیشمار روش وجود دارد، اما بهعنوان یک عکاس کار شما چندان سخت نخواهد بود. در عکاسی تنها کافی است که رنگهای موجود در کادر خوب به نظر آیند. اما در نقاشی باید رنگها ساخته و ترکیب شوند و این موضوع دلیلی بر دشواری مبحث هارمونی رنگ در نقاشی است.
در اوقاتی که دو رنگ مخالف در یک کادر وجود دارند، باید تعادل میان این رنگها برقرار شود یا بهبیاندیگر این رنگها با هارمونی خاصی در کنار یکدیگر قرار بگیرند. میتوان برای ایجاد تعادل و زیبایی در رنگها از دو رنگِ یک طیف در مقابل رنگی دیگر در طیف مقابل استفاده کرد. همچنین میتوان از سه رنگ که همگی به یک اندازه در چرخه رنگ موجودند، استفاده کرد.
در مورد خواص بصری رنگها مطالعه کنید و به چشمان خود نیز اعتماد کنید. اگر میخواهید عکسهای رنگی ثبت کنید، باید به رنگها دقت کنید. نمیتوانید تنها دکمه شاتر را فشار دهید و انتظار داشته باشید که رنگها خوب از آب درآیند. توجه به رنگها، امری الزامی است.
اما اگر فکر میکنید که رنگها ارزشی به عکسهایی که ثبت میکنید، اضافه نمیکنند؛ مجبور نیستید که از رنگها در عکسهایتان استفاده کنید و میتوانید عکسهای سیاهوسفید ثبت کنید. بهبیاندیگر بهاینعلت که دوربین شما بهصورت پیشفرض، عکسهایی رنگی ثبت میکند، مجبور نیستید که عکسهای رنگی ثبت کنید.
نورپردازی
نورپردازی مهمترین بخش فنی در عکاسی است. عکاسهای حرفهای برای نورپردازی، اهمیت ویژهای قائلاند، درحالیکه بسیاری از عکاسهای غیرحرفهای، مسائل مربوط به نورپردازی را پشت گوش میاندازند. نور موجود در محیط عکاسی، بزرگترین تأثیر را در میزان روشنایی و تاریک، رنگها، اشکال و خطوط موجود در عکس شما دارد. جهت تابش نور باعث تغییر شکلگیری سایهها و درنتیجه این امر، خطوط و اشکال به وجود میآیند. اشراف به علم نورپردازی یکی از مهمترین مسائل در عکاسی حرفهای است.
یک چشم خود را ببندید
زندگی پدیدهای سهبعدی است. بلکه نهتنها پدیدهای سهبعدی است، بلکه اصوات، بوها و چیزهای بسیار زیاد دیگری نیز در آن وجود دارند؛ معهذا ثبت قسمتی از این پیچیدگی، بهصورت دوبعدی و بر روی کاغذ، کار بسیار سختی است.
در هنگام عکاسی همیشه یک چشم خود را ببندید. البته در اوقاتی که در حال حرکت نیستید. اگر یک چشم خود را در هنگام راه رفتن ببندید؛ مغز شما متوجه این موضوع میشود و همهچیز را به روال قبلی (سهبعدی) خواهید دید. در محل موردنظر خود برای عکاسی، توقف کنید، یک چشم خود را ببندید، با دستان خود کادری مستطیل شکل درست کنید و از داخل آن به منظره موردنظر نگاه کنید؛ عکس شما در بهترین حالت شبیه به کادر داخل این مستطیل خواهد بود.
در بسیاری از اوقات تصویری که با یک چشم در حال مشاهده آن هستید، بههیچوجه به زیبایی همان تصویر در هنگامیکه با دو چشم و بهصورت سهبعدی دیدهایم، نیست.
هرگز تقلید نکنید
هیچ کس نمیتواند بهتر از افرادی مانند Ansel Adams، Jack Dykinga، Jay Maisel، David Muench، Richard Avedon یا هر عکاس مشهور دیگری مانند خودشان عکاسی کند. شما تنها میتوانید خودتان باشید. همچنین هیچ فردی نمیتواند بهتر از خود شما، شما باشد. به بیان دیگر با تقلید نمیتوان عکاسی حرفهای شد.
بزرگترین تفاوت این افراد و شما در تلاش بیوقفه آنها در یادگیری تکنیکها و استمرار در عکاسی است. در خاطر داشته باشید که اولویت یک عکاس پیشرو، هرگز مکانی که تابحال کسی از آنجا عکاسی نکرده، نیست؛ چنین هنرمندانی قادرند بدون برنامه از پیش تعیینشده با دوربین خود از مناظر، عکسهای عالی ثبت کنند. پس علایق و هیجان خود را در جایگاه رهبری قرار دهید.
به این موضوع فکر کنید که عکسهایی که مورد تحسین افراد قرار میگیرند به علت موقعیت جغرافیایی آنها در هنگام ثبت، پسندیده نمیشوند. بهطور مثال اگر عکسی از یک دریاچه میبینید و هیجانزده میشوید، برای ثبت عکسی به زیبایی عکسی که دیدهاید، نیاز به سفر کردن به محل آن دریاچه ندارید. عکسها را موقعیتهای مکانی آنها نمیسازند، عکس را عکاس و شرایط حاکم در موقعیت جغرافیایی در زمان ثبت عکس، میسازند. پس پیشنهاد میکنیم درصورتیکه از دیدن عکسی خاص هیجانزده شدید، بهجای سفر به موقعیت مکانی عکس، سعی کنید نحوه ثبت عکس و شرایط نوری و محیط حاکم در هنگام ثبت عکس را تحلیل کنید.
نمیتوان زمان را به عقب برگرداند
در صورت مواجهه با شرایط مناسب، سریعاً عکاسی کنید. سعی کنید احساس نظارت بر شرایط را در خود تقویت کنید. با تقویت این حس در خود متوجه این موضوع خواهید شد که نمیتوانید روی شرایط حساب خاصی کنید، نور و تمام فاکتورهای مؤثر در عکس شما ممکن است در کوتاهترین زمان ممکن تغییرات شدیدی را تجربه کنند. نور تغییر میکند، ماشینها روبروی شما و منظره موردنظر شما قرار میگیرند، ممکن است افرادی روبروی کادر شما قرار بگیرند یا فردی که پانچلاین عکس شما محسوب میشود، محل را ترک کند. هر لحظه ممکن است موقعیتی برای ثبت عکس بینقص باشد.
مراحل قبل از فشار دادن دکمه شاتر
به گفته آقای کن راکول، بهترین عکسها بعد از انجام این مراحل ثبت میشوند. این مراحل به ما کمک میکنند تا بتوانیم عکسهای معنادار ثبت کنیم. این مراحل شامل احساس، پرسش، پالایش و سپس فشار دادن دکمه شاتر میشوند.
شروع پروسه ثبت یک عکس خوب با احساس نیاز عکاس به ثبت عکس شروع میشود، درست همان زمانی که در حال پیادهروی هستید و احساس میکنید لحظهای ارزش ثبت دارد.
بعد از پیدایش احساس نیاز به ثبت لحظه، اندکی تأملکنید و از خود بپرسید که چه چیزی در آن لحظه یا منظره، نظر شما را جلب کرده است؟ آیا رنگ خاصی در آن جا است؟ آیا مجاورت اشیا یا سوژههای خاصی نظرتان را به خود جلب کرده؟ آیا نور، حالت خاصی دارد؟
اگر به پاسخ سؤال یا سؤالهای خود رسیدهاید، حال باید به مرحله پالایش بپردازید. این مرحله اهمیت بالایی دارد. پاسخ سؤالات خود را تحلیل کنید. ترکیببندی و کادر تصویر خود را طوری تنظیم کنید که بر روی رنگ، ترکیب، نور یا هر موضوع دیگری که در کادر پیش روی شما است و حائز اهمیت است، بهقدری که احساس نیاز به ثبت آن را در شما به وجود آورده؛ تمرکز بیشتری معطوف شود. درنهایت دکمه شاتر را فشار دهید.
جمعبندی
اگر بیاموزید که ترکیببندی مناسب و با مبنای اصول بصری بر روی عکسهای خود حاکم کنید، عکسهایی که ثبت میکنید از بسیاری از عکاسها بسیار بهتر خواهند بود.
بسیاری از عکاسها تنها دوربین خود را نشانه میروند و عکاسی میکنند و درنهایت امیدوارند هنگام بازبینی عکسها، چند عکس خوب در کارت حافظه دوربین آنها وجود داشته باشد. اگر توجه کافی به مبانی نداشته باشیم، تجهیزات پیشرفته یا حتی موقعیت جغرافیایی بسیار زیبا، باعث زیبایی عکسها نخواهند شد.
در خاطر داشته باشید که تمام عکسها دارای جزئیات هستند و دوربین شما از پس ثبت جزئیات بر خواهد آمد. اما دوربین شما نمیتواند کادری ایدهآل ببندد. شما در اصل ماجرا تنها هستید و با توجه به اشکال، فرمها، رنگها و هرچه در کادر مورد نظرتان حائز اهمیت است، میتوانید عکسی خوب ثبت کنید.
اگر به اصول اولیه توجه نکنید، تفاوتی ندارد که با گوشی خود در حال عکاسی هستید یا نیکون Z9؛ عکسهایی که ثبت میکنید، عکسهای خوبی نخواهند بود. محل قرارگیری دوربین شما، اهمیت بسیار بالایی دارد. حتی یک میلیمتر تغییر مکان در محل دوربین میتواند یک عکس را به عکسی عالی یا به فایلی که تنها فضایی در کارت حافظه شما اشغال کرده، تبدیل کند.