احیای ققنوس برای فرار از بنبست
با معرفی آخرین و جدیدترین نسل کانن، استاندارد جدید ایاواس ام و دوربین بیآیینه، ناظرانِ مردد در موردِ اهمیتِ بیآیینهها خاطر جمع و شیرفهم شدند: «بالاخره حتما چیزی هست که تولیدکننده معظم و بفروشی مثلِ کانن چنین تکخالی رو کرده است». این تک خال اصولا یک 650دی است که با حذف آیینه (که با بهتر شدن کیفیت نمایشگرها، کمکم توجیه وجودیاش را از دست میدهد)، دکمههای کم شمار و یک اتصال لنز جدید (ماونت ام) در چهار رنگ عرضه شده است.
آیا چند سال پیش امکان عرضهء چنین دوربینی نبود؟ چرا احتمالا؛ اما مشتری دوست داشت برای اسالآر پول بدهد و با قیافه و جثه آن صفا کند. زمانی که متوجه دست و پاگیری اسالآر در مناسبتهای عادی زندگی روزمره میشد، از خریدش ابزار پیشیمانی میکرد یا عکاسی را کنار میگذاشت. شاید هم دوربینش را با یک دوربین معقول از نظر جثه، تاخت میزد. ما در فروشگاه بارها این موارد را دیدهایم.
به باورِ این قلم، انقلابِ دیجیتال هنوز تاثیر به سزایی روی ظاهر و طبقهبندی کلاسیک دوربینهای عکاسی نگذاشته است. سازندگانِ ژاپنی که در دههء هشتاد فکر میکردند که به قلههای طراحی و ساخت اسالآر رسیدهاند، با ضعیف شدن رقبای اروپایی پایکوبی میکردند. کانن با معرفی دهانه جدید (EF) عکاسی قرن بیست و یکم را در مشت خود میدید و نیکونیها هم طبق سنت دیرینهشان، دنیا را آدم حساب نمیکردند و معتقد بودند که در اضافه قیمتی که میپردازند، رموزی نهفته است که حکمای باستان باید از فلسفهء آن بگویند. 🙂
اما دهه نود میلادی رسید و موجود نامطلوبی به نام سنسور از آزمایشگاهها و مراکز سری بیرون آمد و به بازار تقدیم شد. باقی حکایت را خودتان بهتر میدانید.
×××
زمانی که سازهای الکترونیک به بلوغ رسیدند، نوازندگان کاردان و پرشور شروع کردند به اجرای الکترونیکِ قطعههای کلاسیکِ مشهور. سنتگرایانِ غیورِ و عصبانی از لکهدار شدن آثار اساتید بزرگ فریادِ اعتراض برسردادند. اما طرفدارانِ اجرای الکترونیک پاسخ دادند: «اگر سینتیسایزر، رایانه و امثال آن در زمانِ حیاتِ بزرگان موسیقی موجود بود، آنها حتما از این ابزارها بهرهها میبردند». واقعن از کجا معلوم که موتزارتِ پر شر و شور با آن کلاهگیسهای الوان میتوانست جلوی خودش را بگیرد فقط برای حفظ حریم خیالی سازهای کلاسیک. هنرمندِ خلاق مشغول آفریدن است و وسیله صرفا ابزار اوست، و هر زمانهای ابزارِ خودش را دارد. مرحوم انسل آدامز مطمئنا به مواد سبکوزنی مثل فیبر کربن روی خوش نشان میداد، چون آن بزرگِ فقید در بارکردن ابزار و تجهیزات سنگین روی پشت الاغ، فضیلت و اصالتی نمیدیده است.
انقلاب فناوریِ دیجیتال در دنیای عکاسی، از نشاندن سنسور و حافظه جای نگاتیو عکاسی جدی شد (پیش از آن علم الکترونیک به یاری نورسنجی و فوکوس آمده بود). تا سالها تولیدکنندگان هیجانزده دوربین، بر سر مگاپیکسل جنجالهای تبلیغاتی برپا کردند. اما هر حنایی بالاخره روزی از رنگ میافتد، پیکسلهای عکس به حدود بیست مگا که رسید کاربران رسما از شور و شوق افتادند. بعضی از آنها از مشاهده دوربین 18 مگاپیکسلی 100 دلاری در کنار 16 مگاپیکسلی 6هزار دلاری سرگردان بودند و احساس میکردند منطقِ کار در جایی میلنگد.
غالباً فناوری به شکل نصفه نیمه و گزینشی به یک صنعتی تزریق میشود. احتمالا چون مردم برخلاف آنچه ممکن است اظهار و آرزو کنند، معمولاً از آثار خیلی انقلابی خوششان نمیآید. صنعت دوربین شاید برای راضی نگهداشتن عکاسهای شکاک دورهء فیلمِ نگاتیو مجبور بود هم هوای نعل را داشته باشد و هم هوای میخ را. اما کار به جایی رسید که شترسواری دولا دیگر ممکن نبود و تکلیف یک سری چیزها باید مشخص میشد. مثلا اینکه چرا وزن کیف عکاسی دختر خانم مستعد و مشتاق عکاسی، تقریبا یک چهارم وزن بدنش است. آن دختر خانم میداند در دست نگهداشتندوربینهای کفدستی با آن کنترلهای مسخره کوچک دوره آموزشی میطلبد و همچنین لنزی که رویشان چسبیده اغلب عکاسها را محدود میکنند. بنابر این فرمت دوربین بدون آیینه را دوباره احیاء کردن حکمت دارد. کانن بعد از همه نامهای مطرح وارد عرصه شد، کمی شبیه بازیگرانی که نزدیک دروازه حریف میایستند منتظر توپ، تا شاید گلی را به نتیجه برسانند.
جمز ینارد بعد از بیست و پنج سال زحمت و تحقیق برای ساختن بهترین عینکهای دنیا در اوکلی، شرکت مرموز رِد را تاسیس کرد. احتمالا مدیران چشم بادامی آسیایی از شنیدن خبر جاهطلبی این عکاس آماتور خیلی نگران نشدند. شاید باخودشان فکر کردند که این «دانشمند دیوانه» (اوکلی تحت مدیریت ینارد بیش از ششصد اختراع در زمینه عینک ثبت کرد) که هیچ سابقهای در زمینه تولید دوربین ندارد، احتمالا میخواهد چند تا دوربین مزین به کلهء اسکلت عصبانی بسازد و بعد از چندی کاسه و کوزهاش را جمع کند برود پی عینک ساختنش. اما وقتی که رِد اپیک برای فیلمبرداری سینمایی عرضه شد، افراد متوجه شدند که ماجرا خیلی هم شوخی نبوده است، چون محصولی به بازار آمده که محصولات پرطمطراق گرانقیمت مشابه را یک شبه کلاسیک کرد. به گمان این نگارنده، اپیک در آینده به عنوان اولین دوربینی که از فناوریها و توقعات عصر دیجیتال بهرههای چشمگیر برده است، یاد خواهد شد. نه شکل ظاهری اپیک به دوربینهای دیگر میخورد و نه قیمتگذاری بسیار عادلانهاش. رقبای رِد هنوز نتوانستهاند چیزی در پایه و مایهء اپیک و با قیمتی مشابه به بازار عرضه کنند.
آیا برای ظهور یک اپیک در دنیا عکاسی زمانه مساعد نیست؟
مثل همیشه عالی و تامل بر انگیز … اون قسمت نیکونی ها و سنت دیرینه اشان هم نوشته عالی بود …. هورا …