استادی که سبک ندارد

4 1,764

گمانم زمان عرضهء اولین سری فیلم‌های آموزشی دیوید هابی بود. دیوید با زبان خودمانی، فروتنی و طنز سعی داشت تماشای پنج شش دی‌وی‌دی را آسان کند؛ در عین حال از یاوه اجتناب داشت و حرفهای کلیدی و مفید می‌زد. در دی‌وی‌دی دوم از گرگوری هایسلر گفت: «من سال‌هاست در کار نور عکس هستم، اما یاد کارهای هایسلر که می‌افتم موهای بدنم سیخ می‌شوند». چنان تحت تاثیر قرار گرفتم که بی‌درنگ مرورگر وب را باز و شروع کردم به جستجو. وب‌سایت گرگ را یافتم و این عکس هیوگرانت را در میان شاهکارهای دیگری دیدم. آرامش، سکوت و تنهایی‌ای که در آن بود دلم را برد…

مدت‌ها آثار هایسلر را به این و آن نشان می‌دادم و وقتی می‌دیدم به اندازه من ذوق نمی‌کنند، دلخور می‌شدم و دعوا می‌کردم! کارهای او الگوی تکراری نداشت، همین ویژگی بود که جذاب‌تر از همه چیز می‌نمود. کم کم متوجه شدم او متناسب با سوژه نورپردازی و گاهی ابداع می‌کند. ظاهرا خودش به این روش می‌گوید Subject driven lighting؛ نورپردازی براساس سوژه. این کاری نیست که از پس هر کسی برآید، حتی عکاس‌های اسم و رسم‌دار.

عکاس‌های عادی سوژه را فقط منور می‌کنند. عکاس‌های حرفه‌ای مجموعه‌ای از فوت و فن‌ها در ذهن خود دارند که از ترکیب آن‌ها برای رسیدن به ظاهری موجه و قابل قبول استفاده می‌کنند. ولی گرگوری هایسلر انگار همه چیز درباره نور را آموخته و سپس فراموش کرده است. می‌گفت که پیش از شروع هر پروژه «خون استفراغ می‌کنم اما بعد از شروع این قدر مشغولم که از نگرانی یادم می‌رود». بسیاری از عکس‌های مشهورش مبنی بر برنامه‌ریزی‌های دقیق و آزمایش‌های متعدد پیش از جلسه عکاسی است.

گرگ شاگرد آرنولد نیومن، عکاس سرشناس پرتره، بوده. خود او قضیهء شروع کارآموزی در محضر نیومن را این قدر با نمک تعریف می‌کند که شنونده به خنده می‌افتد. نیومن در ابتدا او را نمی‌پذیرفته، ولی وقتی درمی‌یابد که این جوان از شهری دور آمده به امید این که دستیار او شود و شب‌ها در پارک می‌خوابد، به او کاری پیشنهاد می‌کند. این خاطره به نیمه دهه هفتاد میلادی برمی‌گردد.

عکس سمت چپ را گرگ از آرنولد گرفته و سمت راستی را آرنولد از گرگ!

 گرگ هایسلر آدم پر سر و صدایی نیست. از دستهء عکاس‌هایی نیست که بخش بزرگی از وقت‌شان را با چهره‌های روز می‌گذرانند و خود مدام در تقلای چهره ماندن هستند. در شبکه‌های اجتماعی حضور پررنگی ندارد و از رسانه‌های جدید استفاده حداقلی می‌کند. وقتی به او گفتم که بهتر است فکری به حال وب سایت‌اش بکند، پاسخ داد: «آره به نظر قدیمی می‌رسد». اما هنوز وب‌سایت‌اش همانی است که بود. مجموع توییت‌های او در توییتر تعدادشان به بیست عدد نمی‌رسد. زک آریاس  حداقل یک نوبت خیلی سعی کرده او را به استفاده از رسانه‌های جدید ترغیب کند، اما او ترجیح می‌دهد وقت‌اش را صرف مشغولیت‌های کلاسیک‌تری کند.

×××

در زندگی بخت ملاقات با افرادی که عمیقا تحسین‌شان می‌کنید، خیلی رخ نمی‌دهد. اما من خوشبختانه این اقبال را داشتم که ساعت‌ها از محضر هایسلر بهره ببرم. ماجرای آن اما یادداشت مستقلی می‌طلبد که امیدوارم بتوانم در آینده نزدیک منتشر کنم.


4 نظرات
  1. سروش نفیسی می‌گوید

    مطلب شما را خواندم . مثل همیشه دقیق و موشکافانه اما این بار بسیار تاثیر گذارتر آنهم با دیدن عکس های فوق العاده در آن که بدیهی است عکاس طی پروژه ای آنها را گرفته نه مثل ما به صورت دکمه شاتر را فشار بده و برو عکس بعدی …. خوش به سعادت شما که در محضر این گونه اساتید بوده و تلمذ کرده اید …. بی صبرانه منتظر پست شما در رابطه با دیدارتان با هایسلر هستم.

  2. ايلار می‌گوید

    عالی بود

  3. مهدی جعفری می‌گوید

    از معرفی Gregory Heisler ممنون هستم
    منم هم مشتاق شنیدن خاطره ی مصاحبت شما با او هستم.
    عکس پست هم بسیار تاثیر گذار بود

  4. […] مطلبی دیگر نیز، گرگوری هایسلر، یکی از مشهورترین عکاسان پرتره، که […]

نظرات

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.